چرا امام رضا(ع) ولایتعهدی مأمون را قبول کرد؟
تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۹۱۲۴۱
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، حیات و سیره معصومان(ع) دارای ابعاد مختلف و گوناگونی است و بررسی و پژوهش درباره هر کدام از آنها اهمیت خاص خود را دارد. در این بین توجه به سیره سیاسی آنان به شکل دیگری برای ما مهم و ضروری است چرا که از این طریق ما میتوانیم اصول عملی و فلسفه رفتاری صحیح و مدنظر اسلام را کشف کنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از این جهت بررسی سیره سیاسی ایشان میتواند به عنوان یک چراغ راه باشد که بگوید در شرایط سخت و پراضطراب روش صحیح برخورد چیست. موضوع قبول ولایتعهدی مأمون از سوی ایشان یکی ازظریفترین مسائل است که تا به امروز اذهان را به خود درگیر ساخته است. در این نوشتار، به شکل کوتاه به این موضوع میپردازیم.
امام رضا(ع) تا قبل از دعوت مأمون برای تصدی ولیعهدی، در مدینه محبوبیت فوقالعادهای داشت و به لحاظ علمی بیرقیب و مورد مراجعه آحاد مردم بودند. مأمون پس از خلافت دریافت که در نزد مردم مقبولیت ندارد، شورشهای پیدرپی علویان بالا گرفته بود و عموم مسلمانان نیز از بیعت با مأمون خودداری میکردند. اساساً مأمون در یک براندازیِ قهرآمیز برادرش امین را از خلافت کنار زد و خود بر تخت حکومت نشست، از این جهت او هیچ مقبولیتی بین مردم و حتی بسیاری از عباسیان در ابتدای کار نداشت.
در چنین شرایطی مأمون تنها راه مشروعیت دادن به حکومت و ساکت کردن علویان را در حضور امام رضا (ع) به عنوان ولیعهدی میپنداشت تا ضمن جلوگیری از اعتراض و شورش، علویان مسلمانان را برای بیعت با حکومتش ترغیب کند لذا با سیاست فریبکارانه ایشان را دعوت کرد تا برای ولیعهدی به مرو سفر کند حضرت با اطلاع کامل از نیت مامون جواب منفی داده و خودداری کرد، لکن مامون پس از بی اعتنایی و استنکاف آن حضرت به تهدید و زور متوسل شده و حضرت نیز باوجود میل باطنی از بیم آزار حاکم ناخلف بر یاران و دوستدارانش ناگزیر سفر به خراسان را پذیرفت.
در اینجا شاید سوأل و شبههای مطرح از بعد کلامی و عقیدتی مطرح شود مبنی براینکه چگونه امام معصومی که خود ولایتش منصوب به پروردگار است ولایتعهدی را از مأمون، غاصب حقیقی خلافت و ولایتظاهری قبول میکند؟ در این زمینه روایتی از ریان بن صلت وارد شده که میگوید: خدمت امام رضا (علیه السلام) رفتم و عرض کردم ای فرزند پیامبر! برخی میگویند شما ولیعهدی مأمون را قبول کردهاید، با آن که اظهار زهد و بی رغبتی به دنیا میفرمایید! فرمود: «خدا گواه است که این کار خوشایند من نبود، اما میان پذیرش ولیعهدی و کشته شدن قرار گرفتم و به ناچار پذیرفتم، آیا نمیدانید یوسف که پیامبر خدا بود؛ چون ضرورت پیدا کرد خزانه دار عزیز مصر شود، پذیرفت و گفت: «مرا بر خزانههاى این سرزمین بگمار، که من نگهبانى دانا هستم. اینک نیز ضرورت اقتضا کرده که من مقام ولیعهدی را به اکراه و اجبار بپذیرم. اضافه بر این، من داخل این کار نشدم، مگر مانند کسی که از آن خارج است (با شرایطی که قرار دادم مانند آن است که مداخله نکرده ام). به خدای متعال شکایت میکنم و از او یاری میجویم.
ایشان شرایطی را برای ولایتعهدی قرار دادند از جمله اینکه ایشان شرط کردند، در عزل و نصب احدى دخالت نکنم، رسمى را تغییر ندهم و سنّتى را نشکنم و از دورادور مشاور و راهنما باشم. روایتهایی هم هست که ایشان فرمودند من قبل از مأمون و با سم از دنیا خواهم رفت.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: ولایت عهدی مأمون امام رضا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۹۱۲۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نور محبوسی که خاموش نشد
هر چند تقویمها را ساختهاند تا به ما سال و ماه را یادآوری کنند تا زمان را از دست ندهیم اما این، همه فایده خطکشی سال و ماه نیست. گاه همین خط و نشانهها به ما کمک میکند سری به روایتهای بهجامانده از حوادث و اشخاص در تاریخ بزنیم. وقایع و اشخاصی که برای ما عبرتها و یادآوریهایی با خود دارند. در این میان میتوان مدعی شد تقویم شیعه برای ما بچه مسلمانها، سراسر ذکر و یادآوری است. به همین دلیل بر آن شدیم در مجموعه نوشتههایی، برخی از این یادآوریها و ذکرها را بیاوریم.
مناسبتهای ماه شوال را که مرور میکنی، در برخی روزها بیشتر از بقیه ممکن است مکث کنی. یکی از این روزها، سالروز دستگیری امام کاظم(ع) توسط هارون عباسی است. آنطور که شنیدهایم و میدانیم، آغاز امامت ایشان همزمان با دوران استقرار و ثبات خلافت عباسیان است. سلسلهای که دارای حکام مستبدی بود و به حکومتدارای همراه با خفقان و تهدید و بگیر و ببند، مشهور بودند. طبیعی است در چنین شرایطی، شخصیتی مانند امام موسی کاظم(ع) روز خوش نداشته باشد. بنا به روایتهای تاریخی، علت اصلی اسارت و زندانی کردن امام موسی کاظم(ع)، شهرت امام و دسترسی شیعیان به ایشان و توجه بیسابقه مردم به آن حضرت است. حضرت موسی بن جعفر(ع) در طول دوران امامتش بارها از طرف خلفای عباسی احضار و زندانی شد. در مورد مدت زندانی بودن امام(ع) گزارشهای مختلفی وجود دارد که میتوان گفت مدت آخرین اسارت منتهی به شهادت ایشان چهار تا پنج سال و مجموع اسارت ایشان در دوران زندگیشان، بین 10 تا 12سال است. اگرچه در بسیاری از موارد، امام(ع) در خانه برخی از افراد، محصور و تحت نظر بودند؛ اما در مواردی حکومت عباسی به شکنجه ایشان در زندانهایی مخوف و سیاهچالها میپرداختند که در زیارتنامه حضرت به این موضوع اشاره شده است. بر اساس گزارشی دیگر، هارون گاهی برای تفریح به پشتبامی میرفت که مشرف به زندان بود. روزی به ربیع گفت این پارچه چیست که هر روز آن را داخل زندان میبینم؟ ربیع گفت: پارچه نیست! موسی بن جعفر است که پس از فجر تا هنگام نماز ظهر به سجده میرود. هارون گفت: او از راهبان بنیهاشم است! ربیع از او پرسید: پس چرا در زندان بر وی سختگیری میکنی؟ هارون گفت: چارهای نیست!
نخستینبار امام در زمان خلافت مهدی عباسی از مدینه به بغداد تبعید شد که زمان دقیق آن ذکر نشده است. اما دومین بار به وسیله هارون در ۲۰شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر و ۷ ذیالحجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد. نفوذ معنوی امام کاظم(ع) در دستگاه حاکم بهحدی بود که کسانی مانند علی بن یقطین وزیر دولت عباسی، از دوستداران حضرت موسی بن جعفر(ع) بودند و به دستورات ایشان عمل میکردند. هارون سرانجام در سفری که در سال 179 به خانه خدا رفت، از عظمت معنوی امام و احترام خاصی که ایشان در بین مردم داشت بیش از پیش آگاه شد. او پس از بازگشت به مدینه و زیارت مرقد پیامبر(ص) تصمیم گرفت موسی بن جعفر(ع) را دستگیر و زندانی کند. به دستور هارون در زمان انتقال آن حضرت از مدینه به بصره، کجاوههایی در مسیر همراه با کجاوه امام حرکت کردند تا در طول مسیر از راههای مختلف مسیر خود را تغییر دهند و به این ترتیب مردم ندانند امام را به کجا و با کدام کجاوه بردند. این سیاست برای مأیوس کردن مردم و بیخبری از تبعیدگاه امام(ع) بود، سیاستهایی که نشاندهنده ترس حاکمان مستبد از نور و عظمت این امام بزرگوار بود؛ ترسی که به شهادت ایشان منجر شد. اما تاریخ گواه معتبری برای شکست استبداد و باقی ماندن نور است.
زهره هاشمی